تاريخ انتشار : ١٢:١٦ ١٨/١/١٣٨٨

آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (15)
جهت سهولت دست‌رسي كاربران، هر پانزده مطلب مرتبط در يك صفحه ذخيره خواهند شد. براي ديدن سيصد و سي نظر قبلي به لينك‌هاي پايين صفحه مراجعه فرماييد.

========================================
345
صدرالمتالهين: حرف‌هاي صامت
http://sadrolmotoallehin.blogfa.com/post-7.aspx
صالح احمدي-فروردين 88
...یک سال قبل، نور فلاش و صدای دوربین یاشیکای تاشیکا و ماشیکا از آغاز تا پایان رمان بیوتن پلک ها را همراه با لنز دوربین باز و بسته می کرد...
========================================
344
كتاب بيست: چند كتابي كه سالِ گذشته توانستند به ويترين كتابفروشي‌ها جاني دوباره ببخشند
http://book20.mihanblog.com/post/1346
محمود موحدان-فروردين 88
سومین شوك؛ بیوتن: رضا امیرخانی نویسنده شناخته شده‌ای بود كه رمان ارمیایش هم از فروش خوبی برخوردار شده بود، اما حكایت آخرین رمانش با سایر آثاری كه تا به حال منتشر كرده بود از زمین تا آسمان متفاوت بود.
همه چیز از نمایشگاه كتاب آغاز شد، از زمانی كه رمان بیوتن به نمایشگاه آمد و ظرف مدت كوتاهی چاپ اول آن به پایان رسید.
تازه همین زمان بود كه امیرخانی مزد سفرش به آمریكا را گرفت. او برای نوشتن این رمان راهی ینگه دنیا شده بود و یك سالی را از این ایالت به آن ایالت رفته بود تا بتواند با فضای زندگی در این كشور آشنا شود و بعد رمانش را هم بنویسد.
هرچند كار‌های اجرایی كه داشت (مسوولیت انجمن قلم در مقطعی) اجازه نمی‌داد كه امیرخانی بتواند مثل گذشته به نوشتن بپردازد، اما جدا شدن او از این فعالیت‌ها با موفقیتش در بازار نشر گره خورد.
امیرخانی نویسنده جوانی است كه علایق گوناگونی دارد، هم دانش‌آموز و دانشجوی نخبه بوده و هم خلبانی می‌كند.
داستان نوشتن هم سال‌هاست كه به حرفه او تبدیل شده و طی این مدت آثار مختلف و متنوعی را نوشته است. واكنش‌ها در مقابل كتاب امیرخانی با واكنش‌هایی كه در مورد سایر كتاب‌ها وجود داشت فرق می‌كرد. خیلی‌ها این بار زوم كرده بودند روی این كه امیرخانی توانسته مجوز چاپ كتاب را از ارشاد بگیرد. آن هم در زمان كوتاهی.

========================================
343
ماجراهاي جودي ابوت: روز قدر، شبِ انتخاب
http://judiabotte.blogfa.com/post-164.aspx
عطيه سادات فتحي-فروردين 88

هیچ توجیهی ندارد ، که امروز ، انگشتم  یکهو این صفحه را باز کند !! 

- و این صدای تاریخی را در این شب ِ قدر، ارمیا با جان می شنود ؛ صدای امیرالمومنین را در اولین شب ِ قدر . پس فریاد می کشد :

- کجایی سهراب ؟! کجایی سهراب ؟! چه قدر بگویم آلبالا لیل والا ...

و حالا این نوبت سهراب است که صف را به هم بزند و بیاید جلو ِ سیلورمن . کنار تنه ی سدروس توی تاریکی بنشیند و پاسخ دهد :

- داداش ! گرفتاری که ناراحتی ندارد ... گرفتاری مال ِ عشق است ، مال ِ رفاقت است ... فرمود اَلبَلاءُ لِلوَلاء ... گرفتاری مال رفاقت است ...

سهراب ارمیا را در آغوش می فشارد.

- دوستَ ت دارد لامذهب! اَلبَلاءُ لِلوَلاء ... البلا للولا ..

سیلورمن دکمه ضبط را دوباره فشار می دهد :

-آلبالا لیل والا ...

و ارمیا شروع می کند به تکرار  ِ ذکر  ِ شب  ِ قدر  ِ امسال َ ش :

- آلبالا لیل والا ... آلبالا لیل والا ...  اَلبَلاءُ لِلوَلاء ...  گرفتاری مال ِ عشق است ، مال ِ رفاقت است ...  البلا للولا ..

* بیوتن / رضا امیر خانی / صفحه ۲۸۴

- راستش را بخواهی غرضم استخاره با بیوتن نبود ، اما  صبح ناخودآگاه برای دلم باز کردم و این آمد . توجیه عقلانی نمی توانم قائل شوم . یعنی ندارد در یک روز ساده  . اما امروز انگار یک صدا بود ، یک قوت .. دروغ است اگر بگویم قوت دل نداد این عبارات .. دروغ است .حالا کاش تو هم ،
به ندای سهراب درونت گوش کنی ... ارمیا ...

========================================
342
گروه جهادي جوادالائمه ع: دل‌نوشته‌ها
http://jahadi-yazd.blogfa.com/post-136.aspx
...-فروردين 88
از زمانی که برگشته ام، همین طور این جمله را تکرار می کنم. با اینکه کامل اش را هم یادم نیست اما همین مقدارش هم کافیست تا به جای «کربلا»، «جهادی» را بگذارم و به جای «شهر»، «اردو» را. و به این ترتیب مانند ارمیا در بی وتن امیرخانی همین طور زیرلب تکرار کنم: «جهادی را تو مپندار نامی است در میان نامها و یا اردویی است در میان اردوها. جهادی ...»
در بی وتن امیرخانی هم، ارمیا زیر لب همین طور تکرار می کند که: «و دیگر آسمان را نخواهم دید» و اینجا هم من مانند او شده ام. فقط جای «آرمی» خالی است!
========================================
341
للحق: خلاصه رمان بيوتن نوشته رضا اميرخاني
http://yaddashthaiezehny.blogfa.com/post-13.aspx
بنده خدا-فروردين 88

ارميا شخصیت اصلی رمان ، جانباز است . تمام هم رزمان او در زمان جنگ شهيد شده اند.ارمیا از تمام خوشي هاي اين دنيا دل بريده است .  سه شنبه ها بر سر مزار آنها به خصوص ، سهراب که فکر می کند به جای او شهید شده است ، مي رود .

در مزار شهدا دختري به نام آرميتا را ملاقات مي كند.آرميتا آمريكايي ايراني الاصلي است كه به همراه يك شركت به ايران آمده است . آنها قرار است كارهاي عمراني در مزارشهدا انجام دهند . آن دو با هم قرار مي گذارند كه ارميا به آمريكا مهاجرت كند تا در انجا ازدواج كنند.

ارميا راهي آمريكا مي شود اما از همان بدو ورود تضادها وتفاوتهاي عميقي را بين دنياي خود با  آرميتا و همین طور فضای حاکم در آنجا حس می کند  . رابطه آرميتا با رييسش" خشي " به هيچ وجه براي ارميا قابل قبول نيست. آرميتا همچنين دوستي به نام سوزي دارد كه در ديسكو به عنوان رقاصه كار مي كند .اما گویا دست خوش تغييرات روحي می شود طوری که دست از كارش می كشدو به اصل انساني وايراني خود باز می گردد.

ارميا و آرميتا طبق قراری که باهم گذاشته اند عيد فطر ازدواج مي كنند . درست در همان شب سوزي خانه اش را ترك مي كند . ارميا بيش از ديگران نگران سوزي است و براي پيدا كردنش راه مي افتد . اما سوزي خود كشي مي كند و بنا به دلايل ومداركي ارميا متهم به قتل ودستگير مي شود .

ارميا در دادگاه پي به چهره واقعي خشي وشركتش مي برد.

حاج مهدي فرمانده سابق جنگ است كه حالا سر از خيابانهاي نيو يورك در آورده وراننده تاكسي است و به طور اتفاقي متوجه حضور ارميا در آمريكا شده است. حاج مهدي وآرميتا تلاش مي كنند تا وكيلي براي ارميا بيابند ولي موفق نمي شوند .

آرميتا سخت نگران است اما ارميا خود معتقد است كه :"من از خدا اينطوري شو خواسته بودم. جوري كه وحشي حرامي دوره ام كرده باشند وتك تنها باشم .مثل مولا(ع)"

========================================
340
سايه ابر: آيات قرآن
http://sayeye-abr.blogfa.com/88012.aspx
سلسبيل-فروردين 88
عد از جلسه نقد آثار امیرخانی رفتم سراغ کتاب بیوتن و تقریبن یک دور دیگه خوندمش،البته نه از اول بلکه از آخر!همون بار اول (اردیبهشت87)که کتاب رو خوندم از وجود کلی آیه قرآن در جاهای غیر مترقبه(!) کلی لذت بردم.مثل:                  

_تتلق...تتلق...تتلقّاهم الملائکة :صدای پای فرشتگان!( که در موقعیت آمدن دو پلیس اسب سوار زن استفاده شده است)

_یا اسم یکی از شخصیت ها (خشی) به معنای "ترسید"، که برگرفته از آیه قرآن هست:و خشي الرّحمن بالغیب...

_و یا خواندن سوره نصر برای پیدا کردن  سوزی و در همان آن مواجه شدن با دو انسان فاسد که ارمیا با خود می گوید:یدخلون فی دین الله یا یخرخون ؟؟!

_ و غیره ...

این بود که یک آمار دقیق از آیه های استفاده شده در کتاب بیوتن گرفتم.گفتم ارائه اش هم بدم تا شما هم مستفیض شین !نمی خوای بقیشو ببینی!؟

========================================
339
از همه‌جا از همه‌چيز: همدلانه با آقاي ضرغامي و صفارهرندي
http://are.mihanblog.com/post/668
مهدي خانعلي‌زاده-فروردين88
بعدش هم بیایند پز بدهند و آمار بدهند که کتاب های شهید مطهری، پرتیراژ ترین کتاب های بازار هستند. ((ما زیاران چشم یاری داشتیم/خود غلط بود آنچه می پنداشتیم)). البته وقتی رضا امیرخانی مشغول توصیف مسیر عرق بر روی بدن لخت یک رقاصه می شود، نباید زیاد ناراحت و عصبانی شد که فرهاد جعفری فقط مشغول توصیف محتویات لباس پارتنر اش است.
========================================
338
للحق: بيوتن در افكاري غريب شايد هم قريب
http://yaddashthaiezehny.blogfa.com/post-14.aspx
بنده خدا-فروردين88

به نام خدا. به نظرم عالیه. خیلی قشنگ نوشته. الحق که زندگی امروز ما رو توصیف کرده، کاری ندارم که فضای داستان تو آمریکا میگذره، امروز تو زندگی ما هم همین اتفاق ها داره می افته با شدت کم و زیادش.

بیوتن رو میگم؛ کتاب رضا امیر خانی

"روایت انسان آخر الزمانی" *

اگر نخوندید این مطلب رو هم نخونید. نمی خوام با یه پیش زمینه این کتاب رو بخونید ولی اگه خوندید این مطلب رو هم بخونید و نظرتون رو بگید، هم راجع به این مطلب هم راجع به این کتاب و...

 

ارمیای ما کجاست و کیه؟ سهراب ما کیه؟ حتماً شده با خودتون فکر کنید، اگر شهدا در این موقعیت ما بودند چه می کردند؟ سهراب برای ارمیا همچین حکمی دارد. یک ندای درونی که راه را میتونه نشون بده. سهراب در واقع اون فکریه که ارمیا به خودش می گه اگر اینجا بود چه می کرد و خیلی وقتها که اون سهراب رو می خواد، همون موقعهاییه که ما می خواییم ببینیم اگه شهدا اینجا بودن چه می کردند و نمی تونیم بفهمیم و این نفهمیدن ما همون جاییه که ارمیا می خواد سهراب بیاد پیشش و نمیاد و این همون جاهاییه که دنیای بیرون برای ما راه حلی ارائه نکرده و ما هم نتونستیم راه حل درست را پیدا کنیم. همون موقعهاییه که گیج شدیم و قاطی کردیم.

========================================
337
يك آرمان: احوال اين روزهاي من
http://wizengamot.ir/1387/07/in-roozha/
آرمان-فروردين 88
کتاب هم بیوطن رو خوندم که نوشته یک سمپادیه؛انصافن این آقا ریده به هر چی کتابه،خدا خیرش بده؛کلی خندیدم!
از هر دری گفتم.چه پست مزخرفی!
کامنت آف!

========================================
336
سايبريا: بي وتن تحقير يك تمدن است
http://cyberia.ir/2009/04/02/bivatan-presian-novel-about-usa/
سايبريا-فروردين 88
من شاید بتوانم در مورد فیلم ها مطلب سر هم کنم اما مطمئنا در مورد کتاب ها نخواهم توانست! تنها جمله ای که می توانم در مورد این کتاب بگویم اینست که: “بی وتن تحقیر یک تمدن است”.
برای این تحقیر لازم نیست  امیرخانی دیالوگی در دهان ارمیا بگذارد یا او را با خشی وارد مباحثه کند. نفس کنار هم گذاشتن این دو فرهنگ خود به نتیجه ای تحقیر آمیز می انجامد. همین که مدونا را کنار مولانا بگذاریم (نمادهای شاخص فرهنگی این دو جامعه)، عشق را کنار آرمیتا و علم و اندیشه و تحقیق را کنار خشی مثل آنست که مقایسه ای خنده دار انجام داده ایم.

تمدنی که امیرخانی توصیف می کند ناقص است و منگل، منگل از فهم هر آنچه که رنگ آسمانی و الهی دارد. زیباترین نمایش این منگلیسم صحنه ی شکوهمند ارمیا و پارکومترهاست و رانندگانی که هر چه بیشتر در فهم رفتار ارمیا تلاش می کنند گیج تر و منگ تر می شوند. درپایان قصه وقتی سیستم از درک این موجود عجیب و ناشناخته (لحظه ورود او به گیت فرودگاه را به یاد بیاورید) عاجز می ماند برای پوشاندن تناقض های ذاتی خود به حذف آن همت می گمارد…

پانوشت: اگر کتاب را خوانده اید احتمالا احساس کرده اید که چیزی کم دارد. احساس شما درست بوده است. اگر مصاحبه های امیرخانی را دنبال کرده باشید متوجه نیم گم شده ی کتاب خواهید شد. نیمه ای که امیرخانی آن را به دلیل مصلحت اندیشی های سیاسی حذف کرده است. نیمه ای که اسم کتاب را با زیبایی بیشتری معنی خواهد کرد: بی وطن…

========================================
335
برنا نيوز: شانزدهمين حضور با دست پر
http://www.bornanews.ir/Nsite/FullStory/?Id=254543
...-فروردين 88
و اما پرونده‌ي حضور شانزدهم به رمان "بيوتن" آن هم به بهانه چاپ جديدش اختصاص يافته که جملات کوتاهي از آن در ادامه مي‌آيد: زشت و زيبا:«داستان بيوتن بيش از آنکه جدال ميان دو رقيب باشد، جدال ميان دو تمدن است.در اصل درگيري ارميا با مفهومي به نام آمريکاست که هر روز پررنگ‌تر و بزرگ‌تر مي‌شود.ستيز با بنيان نظري تمدن آمريکا. مفهومي که در مرزهاي جغرافيايي آمريکا و اروپا محصور نمانده.مرگ بر آمريکا در مقابله با اين مفهوم است.» امير کلمب:«بيوتن در حقيقت يک تراژدي است.ارميا را شايد خيلي‌ها شخصيت منفعلي بدانند. اما از نظر من اين شخص منفعل نيست.بزرگ‌ترين واکنش ارميا به لقمه‌ايست که مي‌خورد؛که اين مهم‌ترين و تنها انتخاب واقعي‌اش است.»

========================================
334
ايسنا خوزستان: آثار ادبي ناب با رويكرد فعلي...
http://khouzestan.isna.ir/MainKhouzestan/NewsView.aspx?ID=News-64876
بابك طيبي-فروردين88
در ديد كلان، با توجه به شرايط فرهنگي، ادبيات دچار ركود شده است. اين در حالي است كه اگر فضا باز شود، آثار درخشاني به چاپ مي‌رسند. در سال 87 همانند چند سال گذشته به جز معدود آثاري مانند رمان " ‌بيوتن" نوشته رضا اميرخاني كار چشم‌گيري صورت نگرفته است.
========================================
333
اي-بوك: ارمياي ارميا و ارمياي بيوتن
http://www.abook.ir/print.php?news_id=224
زهير قدسي-فروردين 88

در وادي ادب و هنر هرگاه به بن بست مي رسيم؛ تصور مي كنيم كه ديگر راهي به سوي نوآوري و خلاقيت وجود ندارد، ولي افراد و آثاري ظهور مي كنند كه اين پندار ما را زايل مي كنند. به حقيقت قبل از كتاب «من او» مدتها بود كه منتظر چنين اثري بوديم و اين انتظار، مي رفت كه به ياس بدل شود. تا اين كه «من او»آمد و اميدي نو در دل دوستداران ادبيات كاشت! «من او»يي كه حتما خيلي از شما آن را خوانده ايد و يا لااقل تعريف آن را شنيده ايد. اين ستون تنگ را براي معرفي من او در نظر نگرفته ام كه به قول شاعر از دست و زبان كه برآيد كه از عهده وصفش به درآيد؟!! ولي اين را مي خواهم بگويم كه پس از خواندن«من او»  تصور نمي كردم رماني با اين همه تازگي و نوآوري حتي به دست خود اميرخاني خلق شود (اگر آن را خوانده باشيد منظورم را مي فهميد) . پس از خواندن اين اثر بود كه مهر «باطل شد» را بر تصور خود ديدم! و دريافتم كه خلاقيت اميرخاني نمي خشكد. خواننده اي كه شما باشيد تاكنون حرصتان درآمده كه به جاي تعريف از اين نويسنده، كتابت را معرفي كن! و نويسنده اي كه مثلا من باشم به شما مي گويم كه تعريف و معرفي هر دو از يك ريشه يعني عَرَفَ (شناخت) مي آيد. و اين شناخت تا وقتي كتاب را نخوانيد حاصل نخواهد شد. شما هم عمرا حاضر شويد وقت شريفتان را از ديدن تبليغات تلويزيون بگيريد و براي خواندن كتاب بگذاريد. (سانسورچي محترم جيم به اينجا كه مي رسد به خاطر اهانت به مخاطب فرهيخته جيم بقيه جملات را خط مي زند و من با هزار زور و زحمت اجازه مي گيرم تا اينجا را نگه دارد!)
اگر «ارميا» را خوانده باشيد و «بيوتن» را هم بخوانيد؛ خواهيد فهميد كه بيوتن ادامه زندگي ارمياست ولي ادامه داستان وي نيست، يعني با داستان و فضاي جديدي رو به رو مي شويم زيرا داستان مربوط به سالها بعد مي شود زماني كه آرمان و ايده آل و حقيقت به سخره گرفته مي شود با اين اوصاف باز هم گريزهايي به گذشته ارميا مي شود كه اين باعث خواهد شد خود كنار «ارميا» را هم بخوانيد.
اگر ارمياي «ارميا» را تنها يافتيد؛ ارميای «بيوتن»به مراتب تنهاتر است. ارميايي كه نه تنها، تنهاست بلكه پرصداييِ اطراف مجال توجه به نداي دروني اش را از او گرفته است. در عصري كه : «كلُّ دَرهم عِندَهم صَنَم»كه هر درهم نزد ايشان بتي است. ارميا در جايي زندگي مي كند كه او را تنها نمي گذارند تا به تنهايي اش بگريد. جايي كه آسمان خراش ها نه فقط دل آسمان را خراشيده اند كه جايي براي ديدن آسمان هم نگذاشته اند.نويسنده با ذهن تواناي خود بين كلمات و تصاوير پل هايي مي زند كه شايد به نوعي سينمايي محسوب شود از فِيد كردن تا ديزالو و...

در نهايت اين شما هستيد كه بايد اين كتاب زيبا را بخوانيد و ببينيد اين تعريف ها ره به جايي نبرده است!!!
========================================

332
سايه ابر: آيات قرآن در بيوتن
http://sayeye-abr.blogfa.com/post-29.aspx
سلسبيل-فروردين 88
در متن  و دیالوگ های رمان 480 صفحه ای بیوتن 76 مرتبه از آیات قرآن استفاده شده که اگر تکرارها حذف شوند مجموعن شامل 48 آیه متنوع می باشد برگرفته از 28 سوره ی قرآن .در4 مورد عبارت اشاره ی تلویحی به آیه قرآن دارد....
از خانم سیده سعیده لطیفی(!) که اساسن من را در این آمار یاری کردند سپاسگزارم!
========================================
331
روزمرگي‌هاي شيوا: طوبي طلايي 68 و يك پانوشت راجع به بيوتن و بازي آخر بانو
http://sheeva.blogfa.com/post-305.aspx
شيواپورنگ-فروردين 88
...اما در مورد بی وتن ...نویسنده با بازی با کلمات به شدت تورا درگیر موضوع می کند ...به شدت تو را بین ایران و آمریکا و جنگ و صلح حرکت می دهد تو مدام درگیر لفظها هستی درگیر مکانها و جاها ...تو مدام می چرخی تا عشق آرمیتا با ارمیا را از بین خطوط بیابی ...و گاهی نمی توانی باورش کنی ...

ادم بی وتن به شدت غریب است به همان اندازه که قریب است تو می توانی به همان اندازه که نمی فهمی اش درکش کنی و به همان اندازه که گاه دوستش داری از او متنفر شوی ...این که چه شد و چه بود و چه خواهد شد بماند که به قول راوی آقای رضا امیرخانی ایتس نان آو مای بزینس


در همين رابطه :
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (1-10)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (11)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (12)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (13)
آن چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (14)
آن‌چه در وب راجع به بيوتن نوشته‌اند (15)

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ٩٨٤١
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.