تاريخ انتشار : ١٣:٤٦ ١/٥/١٣٨٩

بلاي سياه، از حجت‌الاسلام سيدفريد حاج‌سيدجوادي
بررسي دل نوشته اي كه براي برادران قلمي نوشته شده باشد، و نويسنده آن مدعي انسجامش نباشد، نبايد در گرو جزييات قرار گيرد. از اين‎رو آن چه در پي مي آيد، به دنبال جنباندن چهارستون اين خيمه نيست، بلكه مي خواهد هشدار اين نوشته را از سطح به عمق متوجه سازد.
مدخل ما براي اين ژرف نگري، مداقه اي باشد در قياس كه ميان اميرنشين دبي با مناطق آزاد ما ترسيم كرده است. تصور ما ايرانيان از ريشه و منشأ رفاه عربي، درآمدهاي نفتي ايشان است. گمان داريم سرزمين‎هاي خرد و كم‎جمعيت حاشيه خليج فارس به بركت بشكه هاي نفتي رفاه را ارزاني مردمان‎شان كرده اند. اين تصوير چندان نابه‎جا نيست، اما در ميان اين همه اميرنشين، دبي شرايط ديگري
دارد.
امروز درآمد نفتي دبي سهم كوچكي (نزديك به 5درصد) از درآمد ناخالص داخلي آن را تشكيل مي دهد، اما سرمايه اوليه همين درآمد انبوه از صادرات نفت تأمين شده و هنوز هم نصيب هر شهروند دبي از درآمد نفت بيش از هم ميهن ايراني ماست. اين موفقيت مرهون آن است كه دبي مهم‎ترين پايگاه بازصادرات در منطقه ماست، مشابه نقش هنگ كنگ براي تمامي عالم. طرفه آن كه دبي در سال 1971 كه اولين چاه نفت آن فعال شد، درآمد قابل ذكري نداشته است. شيخ محمد در خاطراتش براي ديپلمات‎هاي ايراني گفته كه در دوران كودكي كنار ساحل به انتظار لنجي ايراني مي نشستند، تا بلكه در مال‎التجاره آن آذوقه اي درخور اعياد و جشن‎هاي مان بيابيم. اما امروز كرور كرور اتباع ايراني براي تفريح و تفرج و بعضا كمي تبرج، نوروز ايراني را در بلاد عربي مي گذرانند و از تفريحات سالم و ناسالم آن سردماغ مي آيند. اميرخاني به درايتِ شيخ محمد در وضع قوانين ساده، ولي مؤثر در اين اميرنشين توجه كرده، اما ما را از اين تناقض كه چرا نفت در آن سرزمين باعث ساده انديشي و روزمرگي نشده، نجات نداده است. در ميان تمامي كشورهاي حاشيه خليج فارس فقط يك شهر يك ميليون نفري (با قريب به 700 هزار مهاجر غير مواطن) اين وضعيت را يافته است. چرا در آن سرزمين خاص، نفت مولد فرهنگ نفتي نشده است؟ سوالي كه در سراسر اين كتاب بي پاسخ مانده، همين است. بحث هاي عرضي فراواني كه در عرصه اقتصاد خرد مطرح كرده، همه نشانگر نگاهي مخرب است كه ميان مديران دولتي (سه‎لتي) همه گير (اپيدمي) شده است. اما چشم اسفنديار اين بيماري همه گير در كتاب به چشم نمي خورد و همه جا از قامت ناساز بي اندام، ولي تنومند آن سخن به ميان آمده است.
آن‎چه اميرخاني در نفحات نفت تجليات و تظاهرات آن را در فرهنگ و اقتصاد خرد و مديريت و... برشمرده است، از سال‎ها پيش ذهن تيزبين بسياري را متوجه خود كرده است. در اين ميان، برخي به خطا وضعيت تحميل شده بر دولت دكتر مصدق را سياست اقتصاد بدون نفت دانسته اند و آن را الگويي براي رهايي از درآمدهاي بلاي سياه ناميده اند. بستن شيرهاي صادرات نفت كه از سنخ اقدامات سخت است، اگرچه مي تواند دولت را از آن‎چه بي ‎خون دل به كنارش آمده محروم سازد، اما درمان درد فرهنگي ما نيست. چنان‎كه درِ فرهنگ سلطان و رعيتي قاجاريه نيز بدون نفت بر همين پاشنه مي چرخيده است.
گفته شده اين دل نوشته سخن تازه و بديعي نيست، هرچند كه پرداخت ادبي و نماياندن گستره نفوذ آن، اهميتش را براي مخاطب جوان آشكار مي كند. گمشده اين نوشته گريزگاهي است كه بايد از ميان اين همه حكايت و روايت و مشاهده در ذهن خواننده پديدار شود تا بلكه كانون اراده اي شود براي نجات از نفحات نفت
در همين رابطه :
ماخذ: پنجره

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ٥٩٩١
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.