تاريخ انتشار : ١٥:٠ ٢٣/٤/١٣٨٩

آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشته‌اند (4)
جهت سهولت دست‌رسي كاربران، هر پانزده مطلب مرتبط در يك صفحه ذخيره خواهند شد. براي ديدن چهل و پنج نظر قبلي به لينك‌هاي پايين صفحه مراجعه فرماييد.

========================================
60
روزهاي ما سه نفر: سفرت به خير اما
http://roozhayema3ta.blogfa.com/post-290.aspx
صبا-تير89

تو راه رفت و برگشت آقای همسر که فارغ از مسئله رانندگی بود و من که فارغ از مسئولیت یک زن که همسرش داره رانندگی می کنه بودم به همراه هم کتاب نفحات نفت امیرخانی رو خوندیم.

تا جایی که هوا تاریک شد و دیگه امکان خوندن نبود.
لذتی داشت این مطالعه دو نفره... وصف ناشدنی...

۲- مسائلی ذهنم رو به خودشون مشغول کردن. خیلی... خیلی بهشون فکر میکنم... به صحت و سقم افکارم و ... امیدوارم با رسیدن به نتیجه مطلوب این درگیری ذهنی کم بشه...

========================================
59
بفرماييد تو! دم در بده: ...
http://laayaostad.blogfa.com/post-200.aspx
لعيا-تير89
هنوز وقتی می‌ره تهران و قصد داره بره شهرکتاب با مادش می‌ره.قراره این‌دفعه که رفت تهران بره کتاب تازه منتشر شدهء رضا امیرخانی رو بگیره.خیلی سر و صدا راه انداخته و به‌ش گیر دادن.عجله داره ببینه این نویسندهء پا به سن گذاشته این‌بار چه کرده
========================================
58
آرمانشهر: روياي خام و فيلترينگ
http://atopya.blogfa.com/post-12.aspx
...-خرداد89
بی سری وبلاگ زبان بسته ما که حاصل تیغ غدار فیلترینگ بود با بازگشت اعتراض امیز بنده به هیدر فابریک قالب وبلاگ به خیر وخوشی تموم شد!

از این که بگذریم

چند وقت پیش کتاب نفحات نفت رضا امیر خانی که آخرین نوشته ایشون هست را میخوندم. کتاب اصولا به قول خود نویسنده یه جور درد دل هست با خواننده ای که دل در گرو پیشرفت این مملکت گل و بلبل دارد و در ضمن انقلابی هم میخواهد بماند. کتاب بیان میکند که میبایست دل از دولت(به طور عام) و خصوصا مدیرهای دولتی که امیرخانی سه لتی میخواندشان کند و انقلابی وارد عرصه شد و....

اما آنچه من میخواهم اینجا بگویم مربوط میشود به آن آخرهای کتاب(به گمانم البته)، که امیر خانی بحثی مطرح میکند در باب ادوار مختلف اقتصادی. مانند عصری که صنعت در اقتصاد از کشاورزی پیشی گرفت و این که اقتصاد کشاورزی آنروز به غلط صنعت را در خدمت خود میپنداشت و ظهور پدیده صنعتی شدن را با نگاهی به بقای ابدی خود به عنوان قدرت غالب در اقتصاد مینگریست.امیر خانی از این مقدمه استفاده میکند و این بار عصر جدید را عصر اطلاعات میداند و میل به حرکت از صفر به سمت صنعت را همان خطای دنیای کشاورزی در قبال صنعت میداند و نتیجه میگیرد که حرکت اصلی به سمت برتری اقتصادی این بار باید در دنیای اطلاعات و زیر مجموعه هایش دنبال شودو.....

همه اینها را گفتم که خیال خام چند وقت پیشم را که غول فیلترینگ همان در مراحل ابتدای تکوین ظهره ترکش کرد برایتان تعریف کنم!

در خیال خام میپختم که چه میشد در این دنیایی که دیگر بر پاشنه ای نو می چرخد و اقتصادش به فناوری اطلاعات و ملزوماتش بسته شدهُ ما هم طرحی نو در میانداختیم و مانند صاحبان فیس بوک و گوگل و .. "خود میلیاردر" میشدیم! و به یک دردی لااقل برای دنیایمان میخوردیم که قبل از این که طرح نویی در بیفکنیم غول فیلترینگ ترتیب رویای خام را داد که دسترسی به این سایت امکان پذیر نمیباشد و اگر خیلی اسکلید اعتراض کنید!
========================================
57
كسي مثل هيچ كس: هفت شنبه 37
http://diyar-e-yar.blogfa.com/post-46.aspx
درويش-خرداد89
امروز سرانجام فرصتي دست داد تا مطالعه كتاب وزين نفحات نفت نوشته رضا اميرخاني را به پايان برسانم اثري شامل چندين مقاله كه بررسي نقش نفت در پيشرفت يا عقب ماندگي كشور را به بهترين نحو انجام داده است .
========================================
56
تنها در تاريكي: نقدي بر نفحات نفت رضا اميرخاني
http://playout.blogfa.com/post-25.aspx
حسام-خرداد89
به نام خدا

افتتاحیه !!

تصویر گزارش گر مسابقات کشتی در حالی که هنوز نمی داند روی آنتن است . فردی از پشت دوربین سعی دارد به بشکن های مداوم وی را متوجه این موضوع کند .

گزارش گر کشتی : الو الو ... یک دو سه ، یک دو سه ... رو آنتنیم ؟ بله . می ریم که داشته باشیم کشتی حساس بواتسا سایتی اف روس قهرمان چندین دوره جهان و المپیک با غضنفر از ایران ...داور وسط آقای کلیمانجاروف از ازبکستان از دو کشتی گیر می خواد به وسط تشک بیاد . دل تو دل تماشاگران حاضر در سالن نیست و می دونم شما شنوندگان و بینندگان عزیز هم همین احساس رو دارید.

من دیروز که با غضنفر صحبت می کردم از من خواست که به شما مردم ایران بگم که حمایتش کنید و تنهاش نذارید چون اون تا حالا یک فیتیله پیچ هم به گربه نزده چه برسه به سایتی اف !

روز / داخلی / سالن کشتی / ر.الف در میان تماشاگران

برخلاف شور و هیجان تماشاگران ، مردی متفکر با کت و شلواری مجلسی آن جا نشسته است . او همان ر.الف خودمان هست . تا ثانیه هایی دیگر بازی اغاز خواهد شد . ر.الف از جای خود بلند می شود و مربی ایرانی غضنفر را صدا می کند .

ر.الف : هی آقای محترم ... آقای محترم با شما هستم

یکی از تماشاگران : با من بودید ؟

ر . الف : نه خیر آقاجان

تماشاگر 2 : جانم بفرمایید ؟

ر . الف : کی با شما کار داشت ؟

تماشاگر 3 : برین کنار برین کنار ... ایشون فرمودن آقای محترم ... مگه اینجا چند تا آقای محترم هست ؟ بفرمایید در خدمتم ؟ راستی چقدر قیافه شما آشناس ؟

ر . الف : شما محترم هستید ولی من با این مربی کشتی گیر ایرانی کار داشتم .

تماشاگر 3 : خوب از همون اول می گفتی ... بچه ها مربی غضنفرو می گه ... ببین حاجی اینجا صدا به صدا نمی رسه چه برسه به بابای غضنفر ... حالا چیکارش داری ؟

ر . الف : یک نکته تکنیکی رو می خوام گوشزد کنم

تماشاگر ۳ خطاب به یکی از تماشاگران : هی بچه اون بلندگوی اصغرو بیار ببینم ...( رو به ر.الف ) ولی حاجی قیافت خیلی آشنا می زنه ها

روز / خارجی / مغازه تعمیرات تلویزیون روبروی یک خیابان فرعی

جمعی از مردم که سر روی آن ها نشان می دهد که فقیر هستند روبروی مغازه نشسته اند و چشم به تلویزیون قدیمی داخل مغازه دوخته اند .تلویزیون در حال پخش مستقیم مسابقات کشتی است . همه ناراحت و غمگین به نظر می رسند . مغازه دار از صندلی خود بلند شده و کانال را عوض می کند . تیتراژ ابتدایی جومونگ از تلویزیون پخش می شود . مردم فقیر از خوشحالی به سر و کله یک دیگر می زنند .

روز / داخلی / سالن کشتی / نمایی از مربی غضنفر

مربی غضنفر آرام روی صندلی نشسته است و از نگاهش معلوم است که احتمالی برای برد غضنفر تازه کار نخواهد داد . صدایی از پشت بلندگو شنیده می شود ... همه ساکت می شوند .

صدای ر . الف : هی آقای محترم که پیرهن و شلوار ورزشی پوشیدی و مربی غضنفر هم هستی

مربی غضنفر آرام رویش را برمی گرداند و سعی می کند جهت صدا را تشخیص دهد .

ر. الف : یه توصیه تکتیکی برای غضنفر دارم .

مربی غضنفر : بگو

صدای ر. الف : به غضنفر بگو لنگش کنه

مربی غضنفر : کیو ؟

ر. الف : سایتی اف رو

مربی خنده ای سر داده و رویش را از سمت ر.الف برمی گرداند . سوت مسابقه زده می شود و غضنفر تا می آید به خودش بجنبد ضربه فنی می شود .

یک ماه بعد

پیشخوان کتاب فروشی ها / چاپ اول

چرا سایتی اف برد یا چرا غضنفر لنگ ش نکرد نوشته ر.الف



نکته مهم : غضنفر در این جا نماد نیست . غضنفر در این جا غضنفر است . یک کشتی گیر تازه کار که معلوم نیست به چه دلیل و مناسبتی قرار شده با سایتی اف کشتی بگیرد و از همه بدتر چرا سایتی اف رعایت حال غضنفر ما رو نکرد و ظرف سه ثانیه او را ضربه فنی کرد .

....................................................................................................................................

نقدی بر قسمت کدام استقلال و کدام پرسپولیس نفحات نفت و اطلاعاتی که من در مورد مقاله شما در این باره دارم .

جناب امیر خلانی

در کدام استقلال ، کدام پیروزی ... شما به رقابت بارسلونا و مادرید اشاره کردید و اشاره به بازسازی خود در تعاریف جدید و ای کاش این تعاریف جدید را هم توضیح می دادید . تمایلات سیاسی مدیر باشگاه بارسلونا و ارتباطات نزدیک با سران صهیونیست و انباشته کردن پول باشگاه در بانک های تل آویو و از آن طرف ارتباط نزدیک سیاست مداران اسپانیایی با دولت مردان ایرانی و کمک های میلیونی آن ها به زلزله زده گان بم . در ادامه اشاره شده به بی حرمتی بارسلونا به سرود ملی اسپانیا و سهم بیشتر مادریدی ها در تیم ملی اسپانیا . چیزی که مشخص است حداقل در چند سال اخیر بیشترین سهم را در تیم ملی دو تیم بارسلونا و والنسیا داشتند . کارلوس پویول ، ژاوی ، پیکه ، اینیستا ، بوسکتس ، بویان و اخیرا هم داوید ویا ... هفت بازیکن بارسلونایی که دست کم پنج نفر آن ها فیکس هستند . حال آن که مادریدی ها به دلیل خرید ستاره های گران قیمت خارجی که خودتان هم به آن اشاره کردید مورد تقبیح ایکرکاسیاس دروازه بان مادریدی قرار می گیرد و دلیل آن هم چیزی نیست جز عدم وجود بازیکنان اسپانیایی در مادرید . اتلتیکو هم که ضعیف تر از آن است که بازیکنی در تیم ملی داشته باشد . موضوع زمانی جالب تر می شود که رقیب لاپورتای بارسلونایی در انتخابات کسی است که شعار ورزش جدا از سیاست را داده و به هواداران قول داده که در صورت پیروزی در انتخابات فعالیت های سیاسی لاپورتا را کنار بگذارد . چنبن مردی مطمئنا دارای پشتوانه قوی و محکمی است که با این شعار به سراغ هواداران می آید .

در ادامه اشاره کردید به رقابت واقعی در ایتالیا علیرغم باز شدن پای مافیا به مستطیل سبز ... ماجرای کالچوپولی یقینا نباید از خاطر شما رفته باشد و البته رسوایی جدیدی که دوباره روزنامه های ایتالیایی به آن پرداختند . چند مثال واضح و مشکوک برای شما بزنم که حداقل کلمه واقعی را در نوشته های بعدی حذف کنید . از شادی بازیکن بی خبر برزیلی تیم متوسط سری آ در یک بازی که قرار بود بدون گل تمام شود تا برد های پی در پی تیم در حال سقوط در شش هفته پایانی در حالی که قبل از آن فقط یک برد کسب کرده بودند . در همین بغل خودمان ترکیه رسوایی های به بار آمده در فوتبال همه را در آن جا به ستوه در آورده است . این درخت هزار شاخه خصوصی خیلی پر بارتر از درخت نحیف دولتی است . آن جا هزار اتفاق می افتد و اینجا یک اتفاق . آنجا اسپانسرهای قدرتمند و بازوهای تبلیغاتی مهم و اینجا یک دولت و به قول شما یک شیر نفت . با یک حساب سرانگشتی فلان اسپانسر اگر فلان بازی را ببازد میلیون ها دلار ضرر می کند . خوب به نظر شما چه اشکالی دارد که شیر غیر نفتی شان را کمی باز کنند و به تیم مقابل کمکی در خور توجه کنند که نه سیخ بسوزد نه کباب . حتی این وسط چه اشکالی دارد که بارسلونا در زمین خود به تیم داغستانی ببازد که یک به چهل و یک به پنجاه شرطبندان گردن کلفت سود ببرند . البته شاید هم در یک رقابت جانانه باختند . نباید به تیمی تهمت بزنیم .

بعد در ادامه اشاره شد به استیل آذین و ترسوهایی که نگذاشتند به دسته برتر صعود کند و بعد که با تحلیل عجیب شما صعود کردند مجبور شدند خودشان را وصل کنند به دولتی ها ... و در ادامه ماجرای دعوای کاشانی با علی آبادی و استقلال و پرسپولیس دولتی ...

همین سه خط پایانی کلی جای بحث است ولی از حوصله وبلاگ خارج است !

جناب امیرخانی ... دو نویسنده هست و بود که من تمامی کتاب هایشان را تهیه کردم و با علاقه خواندم . شما آن هست هستی و آن بود هم که خدایش بیامرزد . حقیقتا انتظار این کتاب را از شما نداشتم . کمتر از یک سوم آن را ورق زدم چون فهمیدم دو سوم دیگر آن مثل آن یک سوم است . هر چند بعضی جاها هم دوستش داشتم مثل مسئله کاروان راهیان نور . باور کنید همه چیز این قدر که فکر می کنید ساده نیست . نفت بالاخره یک روز تمام می شود . خصوصی سازی هم لازمه پیشرفت مملکت است ولی غضنفر ما حالا حالا باید تمرین کند تا بتواند غول روسی را شکست دهد .

باور کنید که تفکر شما هم به ذهن دیگران و شاید همین دولتی ها هم رسیده ولی باید ببینیم ما تحمل این پوست اندازی رو داریم یا خیر .

موفق باشید .
========================================
55
قطعه 26: غلط كرديد بي‌شماريد يك چيزي هم روش
http://ghadiany.com/wp/1389/777#comments
حسين قدياني-خرداد89
“قطعه ۲۶″ سایتی است حکومتی که بیشتر از سایتهای دولتی و به قول رضا امیر خانی عزیز “سه لتی” و وابسته به شهرداری و … بازدیدکننده دارد اما به جای ساختمان و دفتر و دستک و ۲۵۰ تا کارمند و … فقط یک چیز دارد و آن دعای شما خوبان است در حق این برادر کوچک تان.
========================================
54
سه‌روزانه‌ها: توليد علم
http://meysam-amiri.blogfa.com/post-262.aspx
ميثم اميري-خرداد89
خب، با اين تفسير بهتر است منتظر هيچ کس نمانيم. خودمان دست به کار شويم و به قول اميرخاني مظاهر شرک خفي را بشکنيم و بي خيال حوزه علميه شويم. (اگر اين استدلال اشتباه است، پس استدلال مشابه اميرخاني در مورد دولت هم بيشتر به يک طنز شبيه است!)
========================================
53
گوشه ذهن: نفحات نفت
http://zawie.blogfa.com/post-26.aspx
گوشه‌نشين-ارديبهشت89
نفحات نفت امیرخانی باعث میشود که سری به مصلای امام شهدا بزنی
شنبه یا دوشنبه باشد که خودش هم باشد چه بهتر...
چه آشی پخته یعنی ؟؟!! مشتاقم بدانم.
========================================
52
حديد: چند حرف بي‌ربط
http://hadid.blogfa.com/post-72.aspx
حديد-خرداد89
نفحات نفت ارزش خوندن داره ولی ارزش خریدن نه! شبیه نق نقای پیرزناست این کار امیرخانی. گرونم هست
========================================
51
نفسانيات: ما مي‌فهميم آن‌ها نمي‌فهمند
http://nafsaniat.blogfa.com/post-135.aspx
...-خرداد89
به نظرم کتاب نفحات نفت رضا امیرخانی چندان ارزش نوشتن و بحث کردن ندارد، اما از باب بروز شدن وبلاگ و یادآوری چند نکته خدمت ایشان این سطور را می‌نویسم:



● برادر من! مرحوم معارف تارزن! نبوده. "دوتار" می‌زده...

آخه قانون کار را می‌دادند کی بنویسه؟ مش حسن بقال؟! اگر این کار را هم می‌کردند که می‌گفتید چرا از نخبگان و تیزهوشان مملکت استفاده نمی‌شود و از مش حسن بقال استفاده می‌شود. واقعا یک آدم حسابی هم که آمده در یک امر انضمامی مربوط به جامعه ورود کرده را باید این‌طور مطرح کرد؟



● اصلا از این واژه‌سازی‌هایتان خوشمان نیآمد: دولتی و سه‌لتی؛ قانون و قانان؛

برادر من فکر و فرهنگ با بازی با کلمات اصلاح نمی‌شود. زیاد به خودتان زحمت ندهید.

برای این که زیاد هم سیاه‌نمائی نکرده‌باشم خدمتتان عرض می‌کنم که صرافت طبع و زبان داستانی "من او" بیشتر به تفکر نزدیک‌تر است تا این بازی با کلمات در کارهای اخیرتان. آقای امیرخانی من به شما علاقمندم، من شما را دوست دارم!(به سبک علاقه احمدی‌نژاد به موسوی در مناظره) سعی کنید به عالم شاعرانه جوانی‌هایتان برگردید و دست از این مهندسی کلمات بردارید. هیچ تفکری با مهندسی کلمات زائیده نخواهد شد.



● این لحن همراه با گوشه و کنایه و از موضع بالا نسبت به شعارها و مواضع دولت احمدی نژاد هم برای بنده آزاردهنده بود.

به نامه ای که ده سال پیش برای دوستتان نوشته‌اید و در یک فصل کتاب آورده‌اید دقت کنید و لحن آن را با لحن بقیه کتاب مقایسه کنید.

انگار که ده‌سال پیش شما هم کنار همه مشکلات ایستاده‌اید و مانند همه ماجراها را نظاره می کنید و خیلی با احتیاط در بعضی جاها تقصیر را متوجه دولت و نهادهای حکومتی می‌کنید، اما در بقیه کتاب انگار که کار دست یک مشت آدم کوتاه‌قد کوتاه‌فکر است که حتما باید مراتب بی‌تدبیری آنها توسط شما افشاء شود.

متأسفم که وقتی در همین نامه از وزیر تعاون وقت(سال 1378) صحبت می‌کنید می‌شود "وزیر شریف و زحمت‌کشی که تجربه مدیریت ستادی‌اش گرانقدر است" اما مثال‌هایتان از اقدامات دولت نهم (مانند مثال مشکل آب در خرمشهر ص 69) با لحنی عموما تمسخرآمیز و از موضع "ما می‌فهمیم، اما آن‌ها هیچ چیز نمی‌فهمند" است.



● صحبت خاص دیگه‌ای ندارم. بیشتر مواظب خودتون باشید.

========================================
50
خبرآنلاين: تشكر از دوستان مميز
http://www.khabaronline.ir/news-68336.aspx
عبدالجواد موسوي-خرداد89

به تازگی چند کتاب منتشر شده که اعجاب بسیاری را برانگیخته. من مشخصاً به دو کتاب که هردوی آنها را خوانده‌ام اشاره می‌کنم. اولی «نفحات نفت» است که رضا امیرخانی آن را نوشته و دومی «ظلم، جهل و برزخیان زمین» اثر آقای محمد قائد.

نویسنده اولی از نویسندگان جوانی است که بسیاری او را به عنوان نویسنده انقلاب می‌شناسند و دومی از بقایای نویسندگان دهه چهل و پنجاه است که به نویسنده‌ای روشنفکر اشتهار دارد. «نفحات نفت» و «برزخیان زمین» با همه تفاوت‌های بنیادینی که دارند در یک چیز مشترکند و آن هم انتقاد رادیکال از «وضع موجود» است. هر دو کتاب خواندنی‌اند و هر دو نویسنده صاحب قلمی شیرین و روان و دیگر اینکه چاپ و انتشار هردوی آنها، آن هم در دولتی که متهم به انحصارطلبی بی‌حد و حصر است و مشهور است که تحمل شنیدن صدای هیچ مخالفی را ندارد جای شگفتی است. حدس و گمان را رها کنیم، واقعیت این است که چنین آثاری چاپ شده‌اند و تا لحظه نوشتن این یادداشت هر دو نویسنده سر و مر و گنده در حال نفس کشیدنند و هیچ خطری هم آنها را تهدید نمی‌کند. چه باید کرد؟

========================================
49
آرمان‌خواه: ريشه‌ي بداخلاقي حزب‌الله كجاست
http://armankhahi.blogfa.com/post-370.aspx
alkomx-خرداد89
كتاب «نفخات نفت» اميرخاني خواندني است نه از حيث قلم كه از حيث موضوع و اهميت آن! مساله آثار نفت در فرهنگ و اقتصاد و سياست ما مهمترين مانع تحول در كشور ماست و چه خوب است كه همه دلسوزان اين انقلاب، مشعر به آن باشند و با ديدي عميق به راهكاردهي و اقدام بپردازند. ان شاء‌الله
========================================
48
روزنامه‌ي تهران امروز: نفحات نفت
http://tehrooz.com/1389/3/20/TehranEmrooz/354/Page/20/?NewsID=42604
...-خرداد89
نفحات نفت
«اين اخويني را مي‌نويسم براي نسل بعدي، براي آنهايي كه هنوز وارد بازار كسب و كار نشده‌اند. همان‌ها كه هنوز حوصله شنيدن دارند و فرصتي براي تصميم‌گيري... مخاطب اين نوشته كسي‌ است كه عاقبت مي خواهد وارد بازار كسب و كار شود و گرفتن پول توجيبي را چندان خوش نمي‌دارد. اين اخويني براي هم‌نفسي و هم‌سخني و شايد هم‌تاثيركي روي اين دسته باشد.» اين سطرهايي از نوشته رضا اميرخاني است در مقدمه «نفحات نفت» كه خودش اين كتاب را جلد صفرم، «نشات نشاء» مي‌داند. «نفحات نفت» جستاري است در فرهنگ و مديريت نفتي. اميرخاني در اين كتاب معتقد است؛ امروز انقلابي بودن، يعني غيردولتي بودن. مخاطب اصلي «نفحات نفت» براي نویسنده اش جوان 18 تا 30 ساله است كه به نوعي در شكل‌گيري فرهنگ کشور موثر هستند و نقش اصلي را ایفا می کنند . این کتاب امیرخانی جزوكتاب‌هاي پرفروش‌ است. «نفحات نفت»‌ در مدت كمي كه از نمايشگاه مي‌گذرد به چاپ دوم رسيده است.این کتاب در 217 صفحه و در 17 سر فصل نوشته شده است . نشر افق ناشر این کتاب این اثر را در تیراژ2000 نسخه و به قیمت 4500 تومان به بازار کتاب عرضه کرده است .
========================================
47
ايلنا: مشكل اصلي كشور من عقب‌افتادگي است
http://www.ilna.ir/newsText.aspx?id=128289
مريم منصوري-خرداد89
گفتگوي اميرخاني چند شاه‌جمله داشت: فضاي اجتماعي ما براي رشد كار غيردولتي آماده نيست. گرچه اغلب نويسندگان ما پيش يا پس‌از انقلاب با آموزه‌هاي ادبيات چپ رشد كرده‌اند و گرفتار آنند اما من تحت آموزش ادبيات چپ نبوده‌ام. اين روزها با تعميق گسل فقير و غني مواجه هستيم و اينكه؛ مساله اول كشور من، عقب‌ماندگي است و روشنفكري چاره‌اي ندارد جز اينكه در اقاليم قلم كار كند.

ایلنا: « اين اخويني را مي‌نويسم براي نسل بعدي، براي آن‌هايي كه هنوز وارد بازار كسب و كار نشده‌اند. همان‌ها كه هنوز حوصله شنيدن دارند و فرصتي براي تصميم‌گيري... مخاطب اين نوشته كسي‌ست كه عاقبت مي خواهد وارد بازار كسب و كار شود و گرفتن پول توجيبي را چندان خوش نمي‌دارد. اين اخويني براي هم‌نفسي و هم‌سخني و شايد هم‌تاثيركي روي اين دسته باشد.»
اين سطرهايي از نوشته رضا اميرخاني است در مقدمه « نفحات نفت» كه خودش اين كتاب را جلد صفرم، «نشت نشاء» مي‌داند. توجه امير‌خاني در نشت نشاء به علم بومي بوده و چرخه توليد سوال و حركت علمي در دانشگاه‌ها و بعد قصد داشته در حيطه تخصصي خود، يعني ادبيات داستاني، چيزكي بنويسد به‌عنوان راه‌حل تخصصي رمان نويسي بومي... اما حالا ما مواجهيم با «نفحات نفت» كه جستاري است در فرهنگ و مديريت نفتي. اميرخاني در اين كتاب معتقد است؛ امروز انقلابي بودن، يعني غيردولتي بودن.
اما ازمنظر مخاطب ادبيات در گسترش بحث علوم انساني توسط يك رمان نويس، نكته برجسته، نثر پرانرژي اميرخاني است. نثري كه در پس زمينه شايد از همان منبعي زندگي يافته كه نثر جلال آل‌احمد، اما در ظاهر هيچ ربطي به نثر تلگرافي و جملات كوتاه جلال ندارد.
اميرخاني در سويه‌اي كه مي‌نويسد و قصد دارد نمونه‌اي از«ادبيات انقلاب اسلامي بدون شعارزدگي» را ارائه دهد، يك اتفاق است. وي در سال 1369 رتبه نخست جشنواره علمي خوارزمي را به خود اختصاص داده است. با اين حال به‌شدت به اقبال مخاطب در بازار كتاب توجه دارد و معتقد است: چاره‌اي جز اين ندارم. اين شغل من است و درغيراين صورت بايد به كار فني‌اي كه داشتم؛ بازگردم.

* در كتاب «در خدمت و خيانت روشنفكران» آل‌احمد به شدت در تعريف واژه روشنفكر به افعال و مشاغلي كه به نوعي با كلمه آميخته‌اند، توجه دارد. چون در ذات كلمه؛ معني و پيرو آن هدايت نهفته است. در كتاب «آل‌احمد» يك واژه همه‌گير، بررسي تخصصي مي‌شود اما در كتاب شما يك بحث تخصصي مديريتي و اقتصادي، براي عام طرح و بررسي مي‌شود. شما به‌عنوان يك رمان‌نويس از چه منظري به تاليف «نفحات نفت» پرداخته‌ايد؟
ــ به نظر من، وظيفه روشنفكر بيان حقيقت مكتوم است. چون حقايق بسياري هستند كه در رسانه‌ها و .... مطرح مي‌شوند و بيان آنها جزء وظيفه روشنفكر نيست. ازسوي ديگر تعريف مسائل تخصصي و عمومي در ايران درست نيست. در حيطه كار تخصصي ما موظفيم از توضيح مجدد اشتراكات پرهيز كنيم و وقتي كتاب را به‌عنوان حوزه نشر عمومي انتخاب مي‌كنيم، يعني موظف به همگاني كردن يك موضوع تخصصي هستيم. مخاطب اصلي «نفحات نفت» براي من، جوان 18 تا 30 ساله است كه به نوعي در شكل‌گيري اين مملكت نقش اصلي را دارد و اين نسل ديگر گرفتاري‌هاي نسل اول انقلاب را ندارد كه با يكسري كار زمين مانده مواجه بود. مخاطب اين كتاب، براي اين كه تصميم بگيرد آينده كشورش را بسازد، لازم است مشكلات مديريت نفتي را بداند و بعد دست به توليد و كار بزند.

* اما مخاطب شما اصلا امكاني براي ارائه نظرهاي خودش در اين جامعه دارد يا صرفا مهره‌اي است ناگزير از گردن نهادن به تصميمات مديران؟
ــ اين را قبول دارم كه فضاي اجتماعي ما براي رشد كار غيردولتي آماده نيست. اين كتاب بحث درست و جدي است. اما وظيفه من به‌عنوان نويسنده، نوشتن كتابي براي طرح اين مسئله است. باقي قضايا را به‌عهده مخاطب كتاب بگذاريم و ببينيم او چگونه به امر خلاق تن مي‌دهد و با آن چه برخوردي دارد. من به شدت به اين اتفاق خوش‌بين هستم و معتقدم كه نسل بعدي بهتر از ما رفتار مي‌كنند، هنگامي كه «نشات نشاء» را هم مي‌نوشتم، قصدم ايجاد يك شور بود. اما بحثي كه در «نفحات نفت» مطرح مي‌شود، يك راه پنهان نگه داشته است. نوشتن اين كتاب، در حيطه شغلي من يك كار تلقي مي‌شود. همچنين اين را هم درنظر داشته باشيد كه اين كار دستاوردي درازمدت خواهد داشت. اما اگر كسي تصميم بگيرد كه در رشد كشورش موثر باشد، زماني مجبور مي‌شود كه در اين زمينه و در محدوده شغلي خودش تصميم بگيرد. اين كتاب به مخاطب كمك مي‌كند كه در اين زمينه به تصميم خودش برسد.

* در فرهنگ ما، اصولا پول ارزشي ندارد حتي ضرب‌المثل‌هايي داريم از اين دست كه «پول چرك كف دست است» ‌و .... ازسوي ديگر باتوجه به آثارتان، شما از سويه‌اي مي‌آئيد كه به اين سنت‌هاي فرهنگي باور دارد، كمي عجيب است كه شما با چنين پشتوانه‌اي، اين قدر صريح به ارزش پول مي‌پردازيد. اين بحث در رمان «بي‌وتن» هم مطرح شده بود.
ــ من خلاف عادت بودن كارهام را مي‌پذيرم. چون من درسويه جديدي مي‌نويسم و تحت آموزش ادبيات چپ رشد نكرده‌ام. اين مطلب جدي است كه اغلب نويسندگان ما چه پيش از انقلاب و چه پس از آن با آموزه‌هاي ادبيات چپ رشد كرده‌اند و گرفتار آموزش ادبيات چپ هستند. ادبيات چپ تنها ادبيات آرمان‌گرايي است كه ما در جهان داشته‌ايم. بعداز انقلاب هم با پرداختن به مضامين اصلي ادبيات چپ، با آموزه‌هاي ديني و عرفي تباين ندارد. ازسوي ديگر اينكه پول چرك كف دست است، با ارزش كار و ارزشمندي توليد سرمايه منافاتي ندارد. شايد مصرف صرف سرمايه نكوهيده شود. اما برنامه‌ريزي براي توليد كار و سرمايه و همچنين برنامه‌ريزي براي مصرف آن، هميشه ستايش شده است. كما اينكه وضعيت مالي، ائمه ما بد نبوده است. اما اين نكته آنها را از كار بي‌نياز نمي‌كرد. هرچند باوجود امكان مالي، ساده مي‌زيسته‌اند و دركنار مردم بوده‌اند، اما اين مانع نبود كه توليد كار و سرمايه از وظايف زندگي‌شان نباشد. كما اينكه حضرت امير جزء ثروتمندان بوده است، اما در مزرعه مردم هم چاه مي‌كنده است. پس مي‌بينيد كه توليد كار و سرمايه جزء برنامه‌هاي آنها بوده است. اما متاسفانه در اين روزها ما با تعميق گسل فقير و غني مواجه هستيم كه بحثي جدي و مفيد فايده به حال سياست است و نه ادبيات. هرچند اين بحث هم، ازجمله ويژگي‌هاي ادبيات چپ است و ربطي به ادبيات ديني ما ندارد.

* اين نكته را نمي‌توان انكار كرد كه سابقه ادبيات داستاني ما، محصول كار روشنفكران چپ است و اصولا مذهبي‌ها در اين زمينه پشتوانه و تاريخي ندارند.
ــ كاملا درست است. اما ادبيات داستاني در ايران بطور كلي، بي‌تاريخ است. مثل شعر نيست كه از سابقه بسياري برخوردار است. متوني مثل سمك عيار، شاهنامه و تاريخ بيهقي هم، هيچ يك در رمان‌نويسي ما راه‌گشا نيست. من سعي دارم نوع جديدي از ادبيات را توليد كنم. ادبياتي كه معرف انقلاب اسلامي است بدون هيچ شعارزدگي‌اي. البته احتمال اشتباه ما زياد است. اگر از الگوي ادبيات چپ پيروي مي‌كرديم، بازهم بايد طبقه فرودست بر طبقه فرادست بشورد. مهم‌ترين كار من، مرزبندي با ادبيات ليبراليستي جهاني است و هدف من، توصيف زندگي دين‌دارانه، در دنياي مدرن است

* اين نكته در رمان «بي‌وتن» هم مورد توجه شما بوده است،‌ اما بخش اعظم قشر مذهبي ما، هيچ توجهي به جهان مدرن ندارد.
ــ در اين صورت كه ما يك چهارديواري دور خودمان مي‌كشيم و تمام! اين ديگر مي‌شود طالبان!

* اما نكته ديگري هم هست. اينكه در جامعه مدرن، افرادي كه جزئي از آن به شمار مي‌روند به چه ميزان به اين عبارت «زندگي دين‌دارانه در دنياي مدرن» معتقد هستند؟ اصلا چنين نگاهي چقدر امكان تحقق در ذات دارد؟ از يك منظر كلي به نظر مي‌رسد اين نگاه با يك ترديد هملت‌گونه مواجه است و بحث بر سر بودن يا نبودن آن است.
ــ اين سئوال الان هيچ جوابي ندارد و وجه همت من، پاسخ به اين سئوال است. اما تمدن اتفاقي اين‌گونه است. تمدن يك موجود ناقص‌الخلقه نيست كه بتوان رمانش را پيش از آنكه خودش اتفاق بيفتد، به رشته تحرير درآورد. من به همان ميزان كار سختي در پيش دارم كه ديگران. اما هر تمدني در مرحله جنيني‌اش دچار همين ترديدها است و به همين ميزان در بي‌شكلي و نااميدي به سر مي‌برد. اما اگر با اين نگاه به آن نگاه كنيم كه اين بچه سقط مي‌شود و هيچ وقت به دنيا نمي‌آيد، قرار نيست ما به نحوي زندگي كنيم تا براي تمام مسائل، جواب‌هاي روشني داشته‌ايم.

* كتاب‌هاي شما جزء پرفروش‌هاست. «نفحات نفت»‌ در مدت كمي كه از نمايشگاه مي‌گذرد به چاپ دوم رسيده است. «من او» ‌به چاپ سي‌ام و «بي‌ وتن» به چاپ هشتم كه گويا تاكنون حدود «40 هزار نسخه»‌ از آن به فروش رفته است. بحث فروش اثر ادبي، تاكنون بحث مورد توجهي نبود، نسلي از كتاب‌خوان هم به اين ترتيب ساخته شده‌ كه اصولا اثر ادبي نخبه، اقبالي در بازار كتاب ندارد مثل برخي رمان‌هاي «شب يك، شب دو»‌فرسي...
ــ فكر مي‌كنم قصه «شب يك، شب دو» متفاوت است. اين كتاب در شرايط تاريخي بدي به دنيا آمد كه ديده نشد. نويسنده‌اش هم، اگرچه زنده بود اما در همان زمان مرده بود بعدها هم اين كتاب ديگر در بازار نبود تا اگر كسي مي‌خواست آن را بخواند به سراغش برود، من هم در كتابخانه خوانده‌ام.

* شما پيش از نوشتن هر اثري به اين نكته يعني مخاطب و فروش فكر مي‌كنيد؟
ــ هيچ فرمولي براي اقبال مخاطب ندارم. امروز بعداز 20 سال كه به اين شغل مشغولم، هنوز هيچ اصلي در اين زمينه نمي‌شناسم و مدام نگرانم كه به قول حافظ حلقه اقبال ناممكن بجنبانم. هيچ راهي هم وجودندارد كه ما به شرايط اين اقبال آگاه شويم شايد بودن دركنار مردم، موجب اقبال مخاطب شود.
در جامعه‌شناسي مي‌گويند كه از هر هزار نفر، يك نفر به هر موضوع تخصصي علاقه دارد،‌ در ايران هفتاد ميليوني، هيچ موضوعي نيست كه 70 هزار نفر مخاطب نداشته باشد. اگر نه يك جاي كار ايراد دارد. درمورد رمان كه قصه متفاوت‌تر است، از هر صدنفر يك نفر به رمان علاقه دارد. بنابراين تيراژ رمان‌هاي ما بايد به بالاتر از 700 هزار نسخه برسد. اما به طور كلي درحين نوشتن يك كار، به هيچ وجه نمي‌توانيد به شرايط اقبال آن فكر كنيد. بعداز انتشار كتاب، ديگر كار شما يك كالا است و وجود يك ناشر حرفه‌اي در نحوه ارائه آن بي‌تاثير نيست.

* از نويسندگان نسل‌هاي پيش، بيشتر خودتان را وامدار چه كسي مي‌دانيد؟
ــ جلال آل‌احمد تنها نمونه روشنفكر ايراني است كه من به آن علاقه‌مندم. مساله اول كشور من، عقب‌ماندگي است و روشنفكري چاره‌اي ندارد جز اين كه در اقاليم مختلف قلم كار كند. همان‌گونه كه جلال.
گفتگو از: مريم منصوري
========================================
46
نارنجستان: نفحات نفت رضا اميرخاني
http://www.naranjestan.ir/index.php?productID=607
...-خرداد89
همراه با لينك خريد اينترنتي و پستي
جستاری در مدیریت نفتی و فرهنگ نفتی در کشورمان
کتاب را با پیش‌زمینه سیاسی نخوانید
امیرخانی همچنین پیشنهاد کرد که که خوانندگان با پیش زمینه‌ سیاسی بهخواندن کتاب اقدام نکنند چرا که به گفته او، "امیرخانی" فردی سیاسی نیست ومنفعتی از این باب هم نمی‌برد.
نویسنده رمان‌های "من او"، "بی‌وتن" و... بر این اعتقاد بود که اگر دیگرانکار خودشان را درست انجام بدهند وظیفه او دیگر نوشتن این‌‌گونه مطالب نیستو بنابراین کوتاهی و غفلت دیگران در ذکر این مطالب، موجب فعالیتش در نگارشآثاری چون "نفحات نفت" می‌شود
آخرین اثر رضا امیرخانی با نام ‌«نفحات نفت» که به تازگی منتشر شده،کتابی است درباره فرهنگ و تاثیر‌پذیری فرهنگ از نفت در کشورمان.

او با تاکید این نکته که کتاب «نفحات نفت» درباره نفت نیست، گفت: «اینکتاب درباره فرهنگ نفت است و این نکته که از وقتی تمام تلاش و وجه همت همه ما این شده است که شیر نفتی پیدا و از آن ارتزاق کنیم، چه به سرفرهنگمان آمده‌است؟»

امیرخانی این کتاب را نوعی نقد فرهنگی می‌داند که احوال اجتماع ما رابررسی کرده است. او در این باره می‌گوید: «سعی کردم فرهنگ را خارج از فضایسیاسی یا به عبارتی بالاتر از فضای سیاسی کشور ببینم و بررسی کنم. بنابراین خیلی اتفاقات سیاسی بخصوص اتفاقات اخیر خیلی بر این کتاب تاثیرچشمگیری نداشته است.»

او معتقد است این کتاب در حقیقت برای فارغ التحصیلان و کسانی نوشته شده که قصد ورود به بازار کار را دارند و می‌خواهند در عرصه فرهنگ مشغول شوند.

ارمیا (رمان)، ناصر ارمنی (مجموعه داستان)، من او (رمان)، ازبه (داستان بلند)،داستان سیستان (سفرنامه)، نشت نشا (مقاله بلند) و بیوتن (رمان)، آثار وی را تشکیل می‌دهند. امیرخانی در جشنواره‌هایی همچون جشنواره آثار 20 سال دفاع مقدس، جشنواره مهر و جشنواره دفاع مقدس، نیز جوایزی را کسب کرده است.

در بخش‌هایی از کتاب او می‌خوانیم: «نفت همان دولت است و دولت همان نفت. شنیده‌ام که ستاره‌ی دریایی اگر بازویش زیر سنگ گیر بیافتد، از خیر بازومی‌گذرد و آن را قطع می‌کند. اما این مال وقتی‌ست که ستاره بیم داشته باشداز خطر... دولت تا نفت دارد، خطری تهدیدش نمی‌کند! و این‌گونه، اقتصاددولتی و مدیر سه‌لتی ساخته می‌شود

در همين رابطه :
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشته‌اند (3)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشته‌اند (2)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشته‌اند (1)

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ١٥٦٣٩
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.